نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





 

 

جوانی از جوانی بهره بردار

 

ز دور شادمانی بهره بردار

 

جوانان را طریق عشق سازد

 

شنیدستی که پیری عشق بازد؟

 

جوانی کو نگشت از عاشقی شاد

 

یقین دان کو جوانی داد بر باد

 

به دلداری دل مردم به دست آر

 

کسی را تا توانی دل میازار

 

مرنجان آن غریب ناتوان را

 

کسی دشمن ندارد دوستان را

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط هیچکس در | |







برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !

برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !

تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …

برو با یک « من» دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !


[+] نوشته شده توسط هیچکس در | |







تو را اندازه  شبهای مستی دوست دارم

چو با همراز خود همداستان شد

زبان بگشاد و با او همزبان شد

به صد آزرم گفت ای مهربان یار

برو آن خسته دلرا دل بدست آر

که عشقی تازه می‌افروزدم دل

بر آن بیچارگی میسوزدم دل

از آن آتش که او را در چراغ است

مرا هم بیشتر ز آن در دماغ است

گر او را در ربود از عشق سیلی

مرا هم سوی آن سیل است میلی

ور او را از غم ما خستگی‌هاست

مرا هم سوی او دلبستگی‌هاست

دلم گر راست میخواهی بر اوست

که باشد کو نخواهد دوست را دوست

 

 


[+] نوشته شده توسط هیچکس در | |







 

به چشمانت که چون چشمان دریاست ،

 

به لبخندت که چون لبخند گلهاست

 


به آن نازی که در چشم تو پیداست ،

 

تورا چون صبح فردا دوست دارم

 


[+] نوشته شده توسط هیچکس در | |







 

تو که گفتی نقاش نیستی

 

پس چرا به تو فکر می کنم

 

دنیایم رنگـــــــــی می شود

 

همین که صدایم می‌کنی همه چیز این جهان یادم می‌رود

 

یادم می‌رود که جهان روی شانه‌ من قرار دارد

 

 

 

 

[+] نوشته شده توسط هیچکس در | |







آسمان سربي رنگ،

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .

مي پرد مرغ نگاهم تا دور،

واي، باران،باران،

پر مرغان نگاهم را شست .


[+] نوشته شده توسط هیچکس در | |







 

 

 

محبت شبی ست امشب **** به رنگ سیاه گیسوی تو

 

محبت سکوتی دارد امشب **** به رنگ خاموش نگاه تو

 

محبت طولانی ست امشب **** به قدر بحران میان من و تو

 

 

 

[+] نوشته شده توسط هیچکس در | |







فکر نکن از یادم رفتی، من همیشه به یادتم


[+] نوشته شده توسط هیچکس در | |








[+] نوشته شده توسط هیچکس در | |







 

 

 

مژده ای دل كه مسیحا نفسی می آید
كه ز انفاس خوشش بوی كسی می آید
از غم هجر نكن ناله و فریاد كه من
زده ام فالی و فریادرسی می آید
كس ندانست كه منزلگه معشوق كجاست
این قدر هست كه بانگ جرسی می آید
از ظهور بركاتش نه من خرم و بس
عیسی اینجا به امید نفسی می آید
همه اعیان جهان چشم به راهش دارند
هر عزیزی ز پی ملتمسی می آید
فیض دارد سر آن كه به رهت جان بازد
هر كس اینجا به امید هوسی می آید
دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بیا خوش كه هنوزم نفسی می آید

 

 


[+] نوشته شده توسط هیچکس در | |







 

 

در انتظار خوابم وصد افسوس **** خوابم به چشم بار نمیاید

اندوهگین و غمزده می گویم **** شاید ز روزی ناز نمی آید


[+] نوشته شده توسط هیچکس در | |







ماه

اگر ماه بودم  هر جا که بودم **** سراغ تو را از خدا می گرفتم

اگر سنگ بودم  هر جا که بودم **** سر رهگذار تو جا می گرفتم


[+] نوشته شده توسط هیچکس در | |